شاعرانه
آب دریا را اگر نتوان کشید
پس به قدر تشنگی باید چشید
(مولوی)
***
آتشی در دل من شعله برافروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت دلم سوخته بود
(بنایی)
***
آرزومند توام بنمای روی خویش را
ورنه از جانم برون کن آرزوی خویش را
(ولای جغتایی)
***
آن دلبری که هست رخش اصل دلبری
در عشق او منم همه ساله ز دل بری
(مرزبان شیرازی)
***
آنکه در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ
کی به عاشق واگذارد اختیار بوسه را؟
(صایب)
***
آهی که زیر لب شکن دردمند عشق
در سینه کار تیشۀ فولادی کند
(صایب)
+ نوشته شده در جمعه ۱۵ آبان ۱۳۸۸ ساعت 20:50 توسط dadash--mahyar
|