آب دریا را اگر نتوان کشید

 پس به قدر تشنگی باید چشید

(مولوی)

***

آتشی در دل من شعله برافروخته بود

دیده گر آب نمی ریخت دلم سوخته بود

 (بنایی)

***

آرزومند توام بنمای روی خویش را

ورنه از جانم برون کن آرزوی خویش را

(ولای جغتایی)

***

آن دلبری که هست رخش اصل دلبری

در عشق او منم همه ساله ز دل بری

(مرزبان شیرازی)

***

آنکه در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ

کی به عاشق واگذارد اختیار بوسه را؟

(صایب)

***

آهی که زیر لب شکن دردمند عشق

در سینه کار تیشۀ فولادی کند

(صایب)